چگونه توییتر ذهن ما را می سازد

چگونه ایکس (توییتر) ذهن ما را می‌سازد؟

زمان مطالعه: ۸ دقیقه

 

تصور کنید وارد صفحهٔ Twitter می‌شوید تا تازه‌ترین خبرها، دیدگاه‌ها یا واکنش‌ها را دنبال کنید. در ظاهر، این فضا می‌تواند آزادترین میدان گفت‌وگو باشد؛ جایی که هر کسی می‌تواند در چند ثانیه صدایش را به گوش جهانیان برساند. اما زیر این ظاهر پرهیاهو، شبکه‌ای از سازوکارهای پیچیده نهفته است: الگوریتم‌هایی که تعیین می‌کنند چه محتوایی در برابر چشمان شما قرار گیرد، حساب‌هایی که شاید واقعی نباشند، و جریان‌هایی که برای برجسته شدن یا پنهان ماندن رقابت می‌کنند.

توییتر در سال‌های اخیر از یک شبکهٔ سادهٔ اجتماعی به بستری چندلایه برای انتشار، جهت‌دهی و تفسیر اطلاعات تبدیل شده است. از یک سو منبع لحظه‌ای خبر و افکار عمومی است، و از سوی دیگر میدان رقابت برای دیده‌شدن و اثرگذاری. در این مقاله می‌کوشیم همهٔ زوایای این فضا را بررسی کنیم: از سازوکار فنی و الگوریتمی گرفته تا الگوهای رفتاری کاربران، نقش حساب‌های رباتی، منطق سرعت و انتشار محتوا، و ضرورت افزایش سواد رسانه‌ای (media literacy) برای درک بهتر آنچه در پشت هر توییت می‌گذرد.

۱. تعریف و جایگاه توییتر در نظام رسانه‌ای امروز

شبکهٔ اجتماعی توییتر، که در سال‌های اخیر به نام X نیز شناخته می‌شود، به یکی از پُرتأثیرترین پلتفرم‌های اطلاع‌رسانی لحظه‌ای (real-time) بدل شده است. این پلتفرم امکان ارسال سریع پیام یا همان توییت با محدودیت کاراکتر، دعوت به تعامل (لایک، ری‌توییت، پاسخ)، و امکان دیدن آن توسط گسترهٔ وسیعی از کاربران را فراهم کرده است. بنابراین، جایگاه آن در نظام رسانه‌ای، ترکیبی از سه نقش است: «شبکهٔ اجتماعی»، «رسانهٔ خبری» و «فضای بحث عمومی».
این ترکیب بدین معناست که رفتارهای کاربران، انتخاب محتوا، و نحوهٔ انتشار پیام‌ها در توییتر، می‌تواند اثرات بسیار سریع و گسترده‌ای بر افکار عمومی، جریان‌های خبری و حتی سیاستگذاری‌ها داشته باشد.

در نتیجه، وقتی ما دربارهٔ «توییتر» صحبت می‌کنیم، صرفاً دربارهٔ یک اپلیکیشن نیست؛ بلکه دربارهٔ یک بخش از زیست‌بوم اطلاع‌رسانی مدرن هستیم که در آن سرعت، واکنش و انتشار نقش دارند و لذا لازم است کارکرد، ساختار و تأثیرهای آن را به دقت بشناسیم.

جایگاه توییتر یا ایکس به عنوان رسانه

۲. الگوریتم‌ها، فیدها و فیلتر حبابی: چرا ما فقط بخشی از ماجرا را می‌بینیم؟

در این بخش به دو موضوع کلیدی می‌پردازیم: نخست، نحوهٔ کارکرد الگوریتم‌های توصیه‌گر در توییتر و پدیدهٔ «حباب فیلتر» و «کمرۀ پژواک» که ناشی از همین ساختار هستند.

۲.۱ نحوهٔ کارکرد الگوریتم‌های توصیه‌گر (recommendation algorithms)

توییتر در گذشته پست‌ها را به ترتیب زمانی نمایش می‌داد (یعنی هر توییتی به محض انتشار، در بالای فید ظاهر می‌شد و قدیمی‌ترها پایین‌تر می‌رفتند). اما امروز بیشتر کاربران فیدی را می‌بینند که ترکیبی از چند منبع مختلف است: حساب‌هایی که دنبال می‌کنند، حساب‌هایی که دنبال نمی‌کنند، و توییت‌هایی که بر اساس علایق یا رفتار آن‌ها انتخاب شده‌اند.

در واقع الگوریتم‌های توییتر طوری طراحی شده‌اند که حدس بزنند چه نوع محتوا بیش از همه برای شما «جذاب» خواهد بود. به بیان ساده، این سیستم‌ها دائماً بررسی می‌کنند که شما با چه پست‌هایی تعامل داشته‌اید، چه موضوعاتی را بیشتر لایک یا بازنشر کرده‌اید، و حتی در چه زمان‌هایی بیشتر فعال هستید. سپس بر اساس همین الگوها، توییت‌هایی را به شما پیشنهاد می‌دهند که احتمال می‌دهند بیشتر توجه‌تان را جلب کند.

نکتهٔ مهم این است که این انتخاب‌ها صرفاً بر پایه‌ی دقت خبری یا اعتبار منبع نیستند؛ بلکه براساس احتمال «واکنش نشان دادن» شما شکل می‌گیرند. پژوهش‌های منتشرشده در نشریه EPJ Data Science نشان داده‌اند که توییت‌هایی که به وب‌سایت‌ها یا منابع خبری با اعتبار پایین‌تر لینک داده‌اند، گاهی در بخش پیشنهادی فید، در معرض دید گسترده‌تری قرار می‌گیرند. علت این پدیده این است که این نوع محتوا معمولاً هیجانی‌تر، جنجالی‌تر یا تحریک‌آمیزتر است و الگوریتم، بدون ارزیابی صحت، آن را برای جذب مشارکت (engagement) بالاتر نمایش می‌دهد.

در نتیجه، فید هر کاربر عملاً بازتابی از ترجیحات و واکنش‌های پیشین اوست. شما دیگر فقط بیننده‌ی منفعل نیستید، بلکه در فرآیند انتخاب محتوا شریک هستید؛ الگوریتم بر اساس رفتار شما، تصویری شخصی‌سازی‌شده از «جهان» می‌سازد که الزاماً با واقعیت کامل منطبق نیست.

۲.۲ فیلتر حباب و کمرۀ پژواک (filter bubble and echo chamber) 

اصطلاح «فیلتر حباب» به حالتی اشاره دارد که در آن کاربر به‌طور ناخواسته در دایره‌ای از محتواهایی گرفتار می‌شود که فقط دیدگاه‌های هم‌جهت با باورهای خودش را بازتاب می‌دهند. این وضعیت معمولاً به مرور زمان و بر اثر ترکیب دو عامل به وجود می‌آید: یکی انتخاب‌های آگاهانهٔ خود کاربر (مثلاً دنبال کردن حساب‌های هم‌فکر)، و دیگری عملکرد الگوریتمی که ترجیح می‌دهد همان نوع محتواهای مشابه را دوباره به او نشان دهد.

در کنار آن، مفهوم «کمرۀ پژواک» نیز وجود دارد؛ یعنی محیطی که در آن صداها و دیدگاه‌های مشابه، دائماً تکرار و تقویت می‌شوند تا جایی که کاربر گمان می‌کند نظر غالب جامعه همان است. پژوهش‌های دانشگاه پرینستون نشان داده‌اند که وقتی کاربران حساب‌هایی را که با آن‌ها مخالف‌اند «آنفالو» می‌کنند، معمولاً به شبکه‌هایی محدودتر و ایدئولوژیک‌تر کشیده می‌شوند. نتیجه این می‌شود که دیدگاه‌های متفاوت کمتر دیده می‌شود و فضا به تدریج یکنواخت‌تر و قطبی‌تر می‌گردد.

با این حال، مطالعات مؤسسه رویترز تأکید کرده‌اند که تأثیر این پدیده برای همه کاربران یکسان نیست. در واقع، شدت حباب‌ها به میزان تعامل، نوع شبکهٔ دنبال‌شده، و عادت‌های مصرف رسانه‌ای بستگی دارد. برخی کاربران هنوز ترکیب متنوعی از محتواها را می‌بینند، اما در جوامع قطبی یا سیاسی‌تر، این حباب‌ها پررنگ‌تر می‌شوند.

به زبان ساده، فیلتر حباب به ما یادآوری می‌کند که هر آنچه در فید خود می‌بینیم، نمایندهٔ «کل حقیقت» نیست؛ بلکه فقط بخش‌هایی از واقعیت است که الگوریتم تشخیص داده برای ما جذاب‌تر است. آگاهی از این مسئله نخستین گام برای داشتن نگاه انتقادی‌تر و سواد رسانه‌ای بالاتر در محیطی مثل توییتر است.

کمره ی پژواک و فیلتر حبابی

۳. افراد، ربات‌ها و «اکانت‌های شبه‌انسانی»: چگونه فعالیت رباتی شکل می‌گیرد؟

در فضای توییتر، همه حساب‌ها الزاماً انسان نیستند. در کنار کاربران واقعی، گروه بزرگی از حساب‌های خودکار یا نیمه‌خودکار (که معمولاً از آن‌ها با عنوان «ربات» یاد می‌شود) فعالیت می‌کنند. این حساب‌ها توسط نرم‌افزارهایی اداره می‌شوند که می‌توانند بدون حضور انسان، محتوا منتشر کنند، لایک بزنند یا ری‌توییت انجام دهند. چنین حساب‌هایی گاهی برای اهداف مشروع مانند اطلاع‌رسانی خودکار به کار می‌روند، اما در بسیاری از موارد، نقش آن‌ها در شکل‌دهی یا منحرف کردن جریان گفت‌وگوهای عمومی است.

ربات‌ها می‌توانند در مقیاس بالا عمل کنند: صدها یا هزاران حساب مشابه، یک پیام واحد را هم‌زمان منتشر می‌کنند تا به مخاطب این حس را بدهند که یک نظر یا خبر «به‌طور گسترده در جامعه» مطرح است. در واقع، هدف اصلی آن‌ها این است که دیدگاه خاصی را بزرگ‌نمایی یا در ذهن کاربران «عادی» جلوه دهند. به همین دلیل، شناخت این ساختار یکی از کلیدی‌ترین مهارت‌ها در درک کارکرد واقعی رسانه‌های اجتماعی است.

۳.۱ نقش ربات‌ها و اکانت‌های غیرواقعی

مطالعات مختلف نشان می‌دهد که بین ۹ تا ۱۵ درصد از حساب‌های فعال توییتر ممکن است ربات باشند یا ترکیبی از انسان و ربات. به بیان ساده‌تر، از هر ده کاربری که در فید شما دیده می‌شود، احتمال دارد یکی از آن‌ها شخص حقیقی نباشد.
این حساب‌ها معمولاً برای انتشار سریع و هماهنگ پیام‌ها، تقویت ترندها (Trending Topics) یا تأثیرگذاری بر افکار عمومی به کار می‌روند. برای مثال، در بسیاری از رخدادهای سیاسی یا انتخاباتی، شبکه‌ای از حساب‌های خودکار با استفاده از هشتگ‌های مشابه و زمان‌بندی دقیق، طوری عمل می‌کنند که موضوع خاصی را «محبوب» نشان دهند.

پژوهش‌های منتشرشده در پایگاه داده arXiv و مجله PLOS ONE نشان داده‌اند که این حساب‌ها نه‌تنها محتوا تولید می‌کنند، بلکه می‌توانند رفتار کاربران انسانی را هم تغییر دهند؛ چون وقتی کاربری می‌بیند یک نظر هزاران بار بازنشر شده، به‌صورت ناخودآگاه آن را معتبرتر تلقی می‌کند. این همان چیزی است که برخی پژوهشگران از آن با عنوان «توهم اکثریت» (illusion of majority) یاد می‌کنند — وضعیتی که در آن حجم مصنوعی از یک دیدگاه، جای واقعیت اجتماعی را می‌گیرد.

رفتار رباتی در توییتر

۳.۲ روش‌های معمول فعالیت رباتی

ربات‌ها معمولاً با چند الگوی تکرارشونده فعالیت می‌کنند. یکی از رایج‌ترین روش‌ها، ارسال انبوه پیام‌های مشابه یا دارای لینک‌های کوتاه‌شده است تا مسیر منبع اصلی پنهان شود. برخی دیگر در زمان‌بندی‌های بسیار منظم و با فاصله‌های چندثانیه‌ای پست می‌گذارند — چیزی که برای انسان تقریباً غیرممکن است. گروهی از آن‌ها نیز از الگوریتم‌های یادگیری ماشینی برای شبیه‌سازی رفتار انسانی استفاده می‌کنند؛ مثلاً لایک کردن تصادفی پست‌ها یا پاسخ دادن با جملات کلی تا واقعی‌تر به نظر برسند.

مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۸ نشان داد که بین ۱۰ تا ۵۰ درصد از توییت‌هایی که شامل لینک کوتاه‌شده (shortened links) هستند، توسط ربات‌ها منتشر می‌شوند. این رقم نشان می‌دهد حجم تأثیر آن‌ها بسیار بیشتر از چیزی است که در نگاه اول تصور می‌شود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم الگوریتم توییتر، محتواهایی را که بازخورد بالاتری دارند، بیشتر به کاربران نشان می‌دهد. بنابراین، وقتی شبکه‌ای از ربات‌ها بتواند لایک‌ها و ری‌توییت‌های مصنوعی بسازد، همان محتوا به صورت طبیعی در معرض دید کاربران بیشتری قرار می‌گیرد — گویی «محبوب» یا «مهم» است.

در نتیجه، فعالیت ربات‌ها دیگر صرفاً نوعی اسپم یا مزاحمت ساده نیست؛ بلکه بخشی از سازوکار تأثیرگذاری در افکار عمومی است. شناخت این فرآیند به ما کمک می‌کند تا هنگام مواجهه با موج‌های ناگهانی یا ترندهای مشکوک، از خود بپرسیم: چه میزان از این گفت‌وگو واقعی است و چه مقدار از آن ساختهٔ ماشین‌هاست؟

۴. انتشار سریع‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر- چه چیزی در توییتر خاص است؟

توییتر از همان ابتدا برای سرعت طراحی شده است؛ پلتفرمی که قرار بود اخبار و دیدگاه‌ها را «در لحظه» منتشر کند. اما با گذشت زمان، این ویژگی ساده به ساختاری تبدیل شده که نه‌فقط سرعت، بلکه دامنه و عمق اثرگذاری را هم تغییر داده است. در واقع، ترکیب سه ویژگی سرعت، گستره و تعامل باعث می‌شود هر توییت بتواند ظرف چند دقیقه بر جریان گفت‌وگو، برداشت عمومی یا حتی تصمیم‌های سیاسی اثر بگذارد. در ادامه، هرکدام از این ویژگی‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم.

۴.۱ سرعت و به‌لحظه‌بودن

توییتر یک بستر «لحظه‌ای» است؛ یعنی هر اتفاق، خبر یا واکنشی می‌تواند در چند ثانیه در برابر میلیون‌ها نفر قرار گیرد. این در مقایسه با رسانه‌های سنتی، که فرآیند انتشارشان شامل ویرایش، تأیید و زمان‌بندی است، تفاوتی بنیادین دارد. در توییتر، مرز میان «رخداد» و «گزارش رخداد» تقریباً از بین رفته است.

این ویژگی، هم فرصت است و هم تهدید. از یک‌سو باعث می‌شود اخبار فوری، گزارش‌های مردمی و روایت‌های میدانی به سرعت منتشر شوند و جریان اطلاع‌رسانی بازتر شود. اما از سوی دیگر، چون سرعت جای دقت را می‌گیرد، اطلاعات نادرست یا تحریف‌شده نیز به همان سرعت پخش می‌شوند. پژوهش‌های منتشرشده در مجله Science نشان داده‌اند که اخبار نادرست در توییتر، به‌طور متوسط شش برابر سریع‌تر از اخبار درست بازنشر می‌شوند، زیرا بیشتر بر احساسات و واکنش‌های فوری تکیه دارند. بنابراین، «به‌لحظه‌بودن» اگر با تحلیل و تأمل همراه نباشد، می‌تواند به بازتولید خطاهای جمعی در مقیاس بزرگ منجر شود.

۴.۲ دامنه و قابلیت انتشار ویروسی

ویژگی دوم توییتر، دامنهٔ بسیار گستردهٔ انتشار است. یک توییت با ترکیب درستی از موضوع داغ، هشتگ مناسب و زبان احساسی می‌تواند ظرف چند دقیقه به هزاران نفر برسد. این همان چیزی است که به آن «انتشار ویروسی» گفته می‌شود؛ یعنی محتوایی که شبیه یک ویروس اطلاعاتی، با سرعت در شبکه پخش می‌شود.

مطالعات مرکز Knight First Amendment Institute در دانشگاه کلمبیا نشان می‌دهد که الگوریتم‌های توییتر به‌طور پیش‌فرض به محتواهایی که واکنش‌برانگیزترند (مثلاً خشم، هیجان یا شوک برمی‌انگیزند) ضریب نمایش بیشتری می‌دهند. به بیان ساده، سیستم به جای آنکه محتوای دقیق‌تر را ترویج کند، آنچه «جنجالی‌تر» است را بیشتر به چشم می‌آورد.
نتیجه این می‌شود که مخاطب گاهی تصور می‌کند یک موضوع، دغدغهٔ اکثریت جامعه است، در حالی که ممکن است فقط محصول چند ساعت فعالیت هماهنگ و پخش الگوریتمی باشد. بنابراین، هر پستی که ناگهان در همه‌جا دیده می‌شود، الزاماً معتبر یا فراگیر نیست؛ بلکه شاید صرفاً محصول نحوهٔ کار پلتفرم باشد.

انتشار ویروسی محتوا

۴.۳ عمق و تعامل سه‌طرفه

در رسانه‌های سنتی، جریان ارتباط یک‌طرفه است: فرستنده پیام را منتشر می‌کند و گیرنده آن را دریافت می‌کند. اما توییتر این رابطه را چندسطحی کرده است. هر کاربر می‌تواند در عین حال هم «گیرنده» باشد، هم «فرستنده»، و هم «بازتاب‌دهنده». ابزارهایی مثل لایک، پاسخ ، بازنشر و منشن کردن دیگران، باعث می‌شوند که هر پیام وارد چرخه‌ای از واکنش و بازتولید شود.

به این ترتیب، محتوا در توییتر فقط «پخش» نمی‌شود، بلکه مدام «تغییر شکل» می‌دهد. یک توییت اولیه می‌تواند با ری‌توییت‌های مختلف، کپشن‌های جدید یا برداشت‌های متفاوت، معناهای تازه‌ای پیدا کند. از این رو، انتشار در توییتر پدیده‌ای پویاست: پیام در دست کاربران می‌چرخد، تقویت می‌شود یا حتی بر ضد نیت اولیهٔ نویسنده‌اش بازتفسیر می‌شود. همین تعامل سه‌طرفه است که توییتر را از یک رسانه صرفاً خبری، به یک اکوسیستم زندهٔ ارتباطی تبدیل کرده است. جایی که هر واکنش می‌تواند مسیر گفت‌وگو را تغییر دهد.

جمع‌بندی

در این مقاله، شناخت اولیه‌ای به ساختار فنی و رسانه‌ای توییتر ارائه شد: جایگاه توییتر در نظام رسانه‌ای، کارکرد الگوریتم‌ها، پدیده‌های فیلتر حبابی و رباتی، و ویژگی‌های خاص انتشار در این پلتفرم. این دانش، سنگ بنای ضروری برای آن است که در مقالات بعدی به مسائل عمیق‌تر — مثل منیپیولیشن، دست‌کاری ذهن، جهت‌دهی افکار عمومی — بپردازیم. مخاطب هوشیار با آگاهی از این ساختار می‌تواند گام نخست مهارت سواد رسانه‌ای خود را محکم بردارد.

 

منابع :‌

Twitter Engineering Blog (2023) – توضیح الگوریتم پیشنهاد محتوا
Sprout Social (2024) – نحوه کار فید «برای شما»
EPJ Data Science (۲۰۲۴) – پژوهش درباره نمایش محتوای کم‌اعتبار
Pariser, E. (2011) – کتاب «حباب فیلتر»
Fondation Descartes (2020) – مقاله درباره حباب و پژواک
Princeton University (2021) – تحقیق درباره قطبی‌سازی سیاسی
Reuters Institute (2020) – مرور ادبیات فیلتر و اکوچمبر
Varol et al. (2017) – شناسایی ربات‌ها در توییتر (arXiv)
Shao et al. (2018) – انتشار محتوای جعلی توسط بات‌ها (Nature Communications)
Knight Institute (2023) – تأثیر محتوای احساسی بر دیده‌شدن
Vosoughi et al. (2018) – پژوهش معروف «گسترش خبرهای نادرست» (Science)

 

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت